کسوف دل
غمش در نهانخانه ی دل نشیند به نازی که لیلی به محمل نشیند به دنبال محمل چنان زار گریم که از گریه ام ناقه در گل نشیند خلد گر به پا خاری، آسان برآرم چه سازم به خاری که در دل نشیند؟ پی ناقه اش رفتم آهسته، ترسم غباری به دامان محمل نشیند مرنجان دلم را که این مرغ وحشی ز بامی که برخاست، مشکل نشیند عجب نیست خندد اگر گل به سروی که در این چمن پای در گل نشیند بنازم به بزم محبت که آن جا گدایی به شاهی مقابل نشیند طبیب، از طلب در دو گیتی میاسا کسی چون میان دو منزل، نشیند؟ پسانوشت: کنده شدم. از اطرافیانم یک قدم گذر کردم. خیلی حال خوبی است. دل کندن و گذر کردن از هر آن چیزی که این مدت آزارم میداد. دیگر واقعا کندم.
نوشته شده در یکشنبه 94/6/22ساعت
11:35 عصر توسط زهرا نظرات ( ) |
Design By : Pichak |