کسوف دل
جمعه عصر برام در تلگرام پیغام گذاشته بود: "امروز دلم خیلی گرفته بود. یعنی در واقع خیلی خیلی تنگ بود کاش می شد خدا یه ساعت ملاقات میذاشت تا ما بتونیم عزیزامونو ببینیم و صداشونو بشنویم و از این دلتنگی تموم نشدنی خلاص بشیم." نمی تونم بگم جمله اش چه بلایی سر من آورد. تو این دو سه سال که می شناسمش و این یک سال و نیم که خیلی به هم نزدیک شدیم هیچ قت پیش نیومده بود از این حرفا بزنه. انگار که دیگه من باهاش همدرد شدم تازه داره راز دلشو میگه. جمله اش نابودم کرد. من که همه نگاهم به اون بود. هر کی برام صبر آرزو می کرد بهش می گفتم وقتی سمانه دووم آورده حتما منم دووم میارم حالا این حرفو میزنه..................................................................................................... اون که الان 7 سالی هست مادرشو از دست داده این حرفو می زنه پس حالا من چه خاکی تو سرم بریزم. می دونی وقتی روحت دیوونه بشه یعنی چی؟ می دونی وقتی روحت سرشو به در و دیوار بکوبه یعنی چی؟ یعنی وقتی جملشو خوندم دیگه احساس یتیمی کردم. پسانوشت: امیدوارم هیچ وقت این جا رو نخونه .........................
Design By : Pichak |