کسوف دل
کلمات و عبارات تند و تند و پشت سر هم از داخل مغزم می گذرند. هیچ کس نمی تواند بفهمد که چقدر سرعت فکرم بالاست. بعضی وقت ها این قدر سرعت فکرم بالاست که زبانم توان همخوانی با سرعت فکرم را ندارد. تا فکرم را بخواهم به زیان بیاورم فکر دیگری جایش را گرفته وهمین باعث می شود که خیلی وقت ها بریده بریده حرف بزنم یا کلمات را اشتباه بیان کنم. مثله این لپ تاپ بیچاره که دیگر لحظات آخر عمرش را طی می کند. این قدر داغ می شود که سرعتش پایین می اید و فاصله بین تایپ و ثبت کلمات بسیار طولانی می شود. بیچاره در طول این 6 سال چقدر کار ازش کشیده ام. هر زمان هم که پول جمع می کنم تا یک لپ تاپ دیگر بخرم موضوعی پیش می اید که نمی شود. به قول یکی از دوستان کلن نیت نکن لپ تاپ بخری تا پولت پرواز نکند برود یک جای دیگر. شاید هم این لپ تاپ زیادی من را دوست دارد و خاطرات زیادی با هم داریم. همراه است دیگرو فصل دوم سریال هم تمام شد. علی رغم خشونتی که در سریال بود ولی خیلی دوستش داشتم شاید به خاطر همان ریتم تندش که با ذهن من جور بود. بعد از 24مدت ها بود سریال یا حتی فیلم خارجی درستی ندیده بودم ولی این یکی خیلی مرا جذب کرد. تا جایی که در این سه روز تعطیلی نزدیک 10 قسمت دیدم و تمامش کردم. شخصیت ردینگتون را بسیار دوست داشتم به خاطر بعد حمایت گریش، به خاطر اعتماد به نفسش و آرامش بیش از حدش و واقع نگریش. و مهم تر از همه این که کمال گرا نبود. نمونه کامل مردی را معرفی می کرد که امروز در سرزمین من چهره اش مخدوش است. مردانی بی دست و پا و لوده و که دائم مورد تمسخر خانواده خود هستند و هیچ ارزش و اعتباری ندارند. هیچ تکیه گاهی نیستند و خودشان در به در تکیه گاهند. و این بزرگترین ظلمی بوده که در طول تاریخ سرزمین بر این مردم روا داشته شده، تضعیف شخصیت مرد در خانواده و زن به عنوان مادر. به هر حال دوستش داشتم رد را. بی صبرانه منتظر ساخت فصل سوم خواهم ماند. دوستی دارم آویزان. که به دنبال یافتن شوهری است در خانواده ما. یعنی برادر ما را می خواهد. خجالت هم نمی کشد از آویزان شدنش. باید بگردم شویی برایش بیابم که از این رفتارش دست بردار که آویزان شدن در خانواده ما مفهمومی غیرقابل قبول دارد و غیر قابل بازگشت.
Design By : Pichak |